- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و شهادت امام جواد علیهالسلام
دشمنانت یک طرف، آن آشنا از یک طرف بیوفایی یک طرف، زهرِ جفا از یک طرف کلِّ عالم خون بگرید در عزای تو کم است ارضیان از یک طرف، اهلِ سما از یک طرف ارباً إرباً شد دلت از فـتنه و نامردیاش زهرِ کاری یک طرف، جور و جفا از یک طرف خاطراتِ کوچه و گودال پیرت کردهاند داغِ مادر یک طرف، کرببلا از یک طرف تشنگی تاب و توانش را ربود و ناگهان بر زمین افتاد از زین شاه ما از یک طرف کربلا بال کبوتر نیست، جانم را گرفت بادِ داغ از یک طرف، زلفِ رها از یک طرف روزیِ ماه محـرم از شما خواهم گرفت رزقِ اشک از یک طرف، سوز و نوا از یک طرف از سوی قم یا خراسان یا که از عبدالعظیم راهیام کن اربعین کرببلا از یک طرف
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام جواد علیهالسلام
از همان روز ولادت قلبِ مضطر داشتی بین چشمت چشمهای از حوضِ کوثر داشتی مشت را بر خاک، میکوبیدی و میسوختی هر زمان که روضۀ جانسوزِ مادر داشتی در سرت رویای روزِ انتقامی سخت بود محشری سوزان به ذهنت قبلِ محشر داشتی روزگارت میگذشت و غصههایت کم نشد بر دلت غم روی غمهای مکرر داشتی بین شهری که پُر از دشمن پُر از خونخوار بود لااقل در خانهات ای کاش، سنگر داشتی خانه آزادیست؛ وقتی شهر، زندان میشود تو ولی در خانه زندان بانِ دیگر داشتی روی خاکِ حجرهات مظلوم، گیر آوردنت در کنارت کاش، خواهر یا برادر داشتی تشنه جان دادی دم آخـر شبـیه جدّ خود مثل او آیا به حنجر زخمِ خنجر داشتی؟! قتلگاهت خانهات شد؛ همسرت هم قاتلت حجره شد گودالت اما باز هم سر داشتی!
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام جواد علیهالسلام
هم آسـمان قـصیدهای از بیکـرانیاش هـم بـیکـرانـههـا غــزلِ آسـمـانـیاش ای کالها، کمال سرِ کـوچهبـاغ اوست بـایـد رسـیـد تا بـه خـدا با نـشـانـیاش او در مدینه جای پدر را چه پُـر نمود در غـیـبت پـدر، پسر و مـیـزبـانیاش باغِ مـعـارف است حدیـثـش، پیـمبران حَـظ مـیبـرند موقـعِ شیرین زبانیاش از جبرئیل تا ملک الموت هرکه هست نـوشـیـده است از لـبِ جـام دهـانیاش بابُ الجـواد حاجت ما را چه زود داد مـشـهـد پُر است از نفـسِ مهربانیاش یارب مگـیـر فیضِ شبِ کـاظـمـین را هرکس خوش است پیشِ عزیزان جانیاش وقت زیارت است و عباراتش از رضاست قـربـان کـودکـیـش، فـدای جـوانـیاش آقـایِ طـوس از جـگــرش آه میکـشد در کـنـجِ حـجـره تا پسرش آه میکشد
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام جواد علیهالسلام
در حـقـیقت رنگ غـم تـغـیـیر کرد آخـرین انـگـور هـم تـغـیــیــر کـرد در مـیــان چـشــم انـگـــور ســیــاه جـای آب و جـای سـم تـغـیـیر کرد در زد آقــــا از صـــدای در زدن؛ زود رنـگ مـتّــهــم تـغـیــیـر کــرد پس به روی زن نـیـاورد و نشست ایـنـچـنـیـن نـوع کـرم تـغـیـیر کـرد دانـۀ انــگــور را بــرداشـت و … گـفـت شـایـد کـه زنــم تـغـیـیر کرد زن ولی وقـت تـعـارف هـم که شـد یـا جـوادی گـفـت و کـم تغـییر کرد دم که پـایـیـن رفـت آقـا خـوب بـود حــال او در بــازدم تـغــیـیــر کـرد چون حسن مثل حسین و مثل خویش حـالـتـش در هر قدم تغـییر کرد… شد شـهـیـد زهـر کـیـن ابن الـرضـا پس غـریـبـی در وطن تـکـرار شد شـمـع بـودن سـوخـتـن تـکـرار شد یک حـسـین تشنه در هـنـگـام زهر بعد از آن صدها حـسن تـکـرار شد چونکه اُمّ الفـضل، ام الـرّذل گـشت بــاز نــامــردی زن تــکــرار شــد چون که مثل طـوس در بـغـداد هـم زهـر و انـگـور و دهن تکـرار شد پس غـریب بیکـفـن در دشت…نه پـس غـریب بـا کـفـن تـکــرار شـد بـا دهــان و بـا گــلـو و بـا جــگــر یک نـبـرد تـن بـه تـن تـکـرار شـد اِربـاً اِربـا…نه ولی سرخ و کـبـود مــاه زیـر پــیــرهـن تــکــرار شــد شد شـهـیـد زهـر کـیـن ابن الـرضـا با چه توجیهی مداد از هم نریخـت؟ هر قـدر توضیح داد از هم نریخت با وجـودی که گـذشت از جـسـم تو ازچه خاک و ابر و باد از هم نریخت؟ بـاورش سخت است که با حـرز تو آیــه آیـه ان یـکـاد از هـم نـریـخـت کــربـلا تـکـرار شـد ایـنـجــا ولــی پیـکـر بـغـداد… داد از هـم نریخت در قـیــاس اکــبــر و فــرزنــد تــو لااقـل جـسـم جـواد از هـم نریخـت کـربـلا در کـوچه و در طـوس بود با جـواد این امـتـداد از هم نـریخت شـکـر که پـیـراهـنـش بر پـیکـرش هر قَدَر هم شد گشاد از هم نریخت اِربــاً اِربـــا گــشـت آقـــا از درون از بـرون شاید زیـاد از هم نریخت سخت برهم ریخت در مشهد، رضا با وجودی که جـواد از هـم نریخت شد شـهـیـد زهـر کـیـن ابن الـرضـا خاک غم بر سر کـنـیم از این عـزا
: امتیاز
|
شهادت امام جواد علیهالسلام
مـرغ بیبـال و پـر غـمـکـدۀ بـغـدادیم روضه و غصه و دردیم، غم و فریادیم قـطـره اشکـیم که با آه رضا افـتـادیـم سالها با جگـر پـاره چنین سر دادیم: مــا عــزادار دل خــون جــوادیـم هــمـه با دل خـون شده مجـنـون جـوادیم هـمـه عرش را غربت او یکسره غمناک کند رخت مشکـی به تن پهـنـۀ افلاک کند گریه بر روضۀ او صاحب لولاک کند خواهری نیست که خون از لب او پاک کند اینکه پیچیده به خود تشنه و دور از وطن است خاک عالم به سرم گل پسر بوالحسن است مثل یک شمع کف حجره چکیدن سخت است وسط خانۀ خود زهر چشیدن سخت است از سوی همسر خود طعنه شنیدن سخت است پر خود را به روی خاک کشیدن سخت است نیست یک مرد، کمی یاری مظلـوم دهد قـطرهای آب به این تـشـنـۀ مغـموم دهـد پسر شاه خـراسان جـگـرش میسوزد از غم زهر جـفـا چشم ترش میسوزد دست و پا میزند و بال و پرش میسوزد وسط حجره، تن شعله ورش میسوزد باورم نیست که اینها به کمک برخیزند آب را پـیـش نگاهش به زمین میریزند شاه عالم به زمین خورده و بیحال شده پیـکـرش در ته گـودال لـگـدمـال شده بر سر پیرهنش صحبت و جنجال شده شـمر با خـنجر خود وارد گودال شده داشت با خنجر خود ضربه به آقا میزد نـاگـهــان صـوت فـراگـیـر " بُــنَـیَّ" آمـد
: امتیاز
|
شهادت امام جواد علیهالسلام
ز خون دل سر مژگان تو گـلستان است ز تشنگی لب خشک تو چون بیابان است تــمــام پــیـکــر تـو آه مـیکـشـد گــویــا که مو به موی تن تو ز غم نیستان است فـتـاد داغ عـظـیـمـی به شـانـههای فلک که زلف خاکی تو در زمین پریشان است زبس که چنگ زدی روی خاک این حجره تمام دور و برت نـقـش کندن جان است میان حجـره در بـسـته بس تنت غـلطـید که گوییا به صدف همچو دُرّ غلطان است نـمک به زخـم دلت ریـخـت کـاسه آبش که کاسه در کفش انگار چون نمکدان است نـشـد که آب لـبـی تـر کـنـد ز لـبـهـایـت صدای العـطـش آب صوت بـاران است خـدا کـنـد که نـسوزد تـنت شبـیه حـسین شبـیـه آن بـدنـی که چون نـیـستـان است بـه زیـر تـابـش خـورشـیـد داغ کـربـبـلا سه روز سوخت همان پیکری که عریان است
: امتیاز
|
شهادت امام جواد علیهالسلام
رنگ سرخ نالههایت از ستم بیرنگ شد پاسخ نی نامۀ خون رنگ تو نیرنگ شد پُر شده از نقشۀ جان کندنت این خاک ها بسکه در هر جای حجره رد و پای چنگ شد قلب هر سنگی از آهت آب شد با این وجود گوش این سنگین دلان سنگین تر از هر سنگ شد کاسه آبی چند گامی آن طرف دشمن گذاشت هر قدر خود را کشیدی فاصله فرسنگ شد دست وپا از بس زدی گودال گویا کندهای چون حسین بن علی در مقتلت جا تنگ شد
: امتیاز
|
شهادت امام جواد علیهالسلام
زهـری تمامیِّ جگـرش را گرفته بود سیلاب خون دو چشم ترش را گرفته بود طوبای باغ سبز “رضا” زرد زرد شد آفـت تـمام برگ و برش را گرفته بود پروانه در هجوم ملخ ها پرش شکست آتـش تـمـام بـال و پرش را گرفته بود از درد مثل حضرت زهـرا خمیده شد با دستهای خود کـمرش را گرفته بود دور از مدینه؛ غـربت بغـداد را چشید ارث غـریـبـی پـدرش را گرفـتـه بود شکر خدا نه پیرهنش دست خورده بود نه نیزه حجم بال و پرش را گرفته بود در پیـش چشم مـادر پهـلـو شکـستهای شمر از قـفا سر پسرش را گرفته بود با ضربههای ممتد او استخوان شکست در پیش خواهری که سرش را گرفته بود
: امتیاز
|
زبانحال امام جواد علیهالسلام قبل از شهادت
درون حجرۀ دربسته گـشته مأمنم بابا بیا یکدم تماشا کن به خاک افتادنم بابا منی که دائما هستم به فکر رأفت وبخشش ولیکن همسرم بوده به فکر کشتنم بابا صدایم در نمیآید ز سوز زهر و بیآبی نباشد جوهری دیگر به مادر گفتنم بابا ز ظلم همسرِ نا مهربانم، لحظهای بنگر میان حجرۀ دربسته دست وپا زنم بابا غریب الغربایی و غریبی چون حسین و من برایت چون علیِ اکبری در گلشنم بابا برای بردن جـسمم عـبا لازم نمیباشد نشد دیگر ز هم پاشیده اعضای تنم بابا
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام جواد علیهالسلام
الا ولایت تـو اصـل دیـن، امـام جـواد الا ثـنـات خـطـاب مـبـین، امـام جـواد مـحـمـد بـن عـلـی بن مـوسـی جـعـفـر نـهـم وصی رسـول امـین، امـام جـواد نـهـم امـام و نـهـم حجّت و نـهـم مـولا نهم ولی، نهمین شمس دین، امام جواد زشرم لطف و عطا و عنایت و کرمت گرفـته جود به رخ آسـتـین، امام جواد به گرد خرمن لطف و عـنایـتت بودند هماره خلق خدا خوشه چین، امام جواد مـقربان الهی به کـوی تو شب و روز نهند چهـره به خاک زمین، امام جواد هـمـاره دست تـوسل به درگهت آرنـد فرشـتگـان ز سپـهـر برین، امام جواد به ریسمان ولایت هـمیـشه چنگ زدم که هست رشتۀ حبل المتیتن، امام جواد بــر آســتــان تــو روی نــیــاز آوردم تـوئی تو قـبـلـۀ اهل یـقـیـن، امام جواد محبّت تو به قلبم زجان عزیزتر است قـسم به خـالـق جان آفرین، امام جواد نظیر نیست تو را در عطا و جود و کرم چنان که نیست خدا را قرین، امام جواد مـحـبـّت تـو بـه عـفـو خـدا نـویـدم داد که نیست توشۀ راهم جز این، امام جواد به خاک بوسی کـوی تو افـتخار کـنند صدها ملک به روی زمین، امام جواد هزار حیف که شد هـمـسر تو قاتل تو سزای مهر تو شد زهر کین، امام جواد درون حجرۀ در بسته تشنه جان دادی غریب و خسته دل و بیمعین، امام جواد به یـاد سـوز دل تو به سـیـنـۀ (میـثـم) نـفـس شـده شـرر آتـشـیـن، امام جـواد
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام جواد علیهالسلام
در دست تو عـیـار کـرم میشود زیاد در سایه سار اسـم تو کم میشود زیاد نوبت به گفتن از سر زلفت که میشود بیشک شهـید اهـل قـلـم میشود زیاد مثـل نَـفَـس برای رضایی که بیگمان در بـازدم عـلاقـه به دم میشود زیـاد در مَـسلَک جـواد اگر قول جود رفت وقـت وفـای وعـده رقـم میشـود زیاد باب الجواد چیست که در بین زائران آن جا که میبـسـند قـسم میشود زیاد باب الجواد چیست که هر کس از آن گذشت در چشمهاش شوق حرم میشود زیاد من ماندهام که مثل تو در بین اهل بیت از زن چرا به مرد ستم میشود زیاد؟ در چـشم سرمـهایِ گُهَـرشـاد دم به دم شادی افـول کرده و غـم میشود زیاد وقتی که اُمِّ رذل تـأسّی به جعـده کرد در فکر او عـلاقه به سم میشود زیاد حالا مسیر روضه به جایی رسیده که پـیـش امــام چـار قـدم مـیشـود زیـاد گودال نیست حجرهاش، اما به پیکرش از ضرب تیر و نیزه وَرَم میشود زیاد گاهی شبیه اکبر و چون قاسم اینچنین هم میشود خلاصه و هم میشود زیاد
: امتیاز
|
زبانحال امام جواد علیهالسلام قبل از شهادت
مُردم و هنگام جان دادن کسی با من نبود حجرهام دربسته بود و خانهام ایمن نبود هادیام را هم به سختی زیر لب دادم ندا قدرتی دیگر برای این صدا کردن نبود من بحال مرگ بودم قاتلم در شور و شوق انتظاری بیش از این از جانب دشمن نبود آب می جستم مگر قدری کنم رفع عطش آب بود و جرعهای از آن نصیب من نبود شکر میکردم خدا را تشنهام مثل حسین نیزهای اما به حلقم وقت جان کندن نبود سینهام از چکـمههای قـاتلم سنگین نشد خنجری بالا سرم هنگام جان دادن نبود خـواهـری را یادم آمد در میان قـتـلگاه محرمی دیگر برای عمه را بردن نبود این جوانی را نـثار عـمر زهرا میکنم گرچه در باغ و بهارم فصل گل چیدن نبود غصه پهلو شکسته این جوان را پیر کرد چارهای دیگر در این ماتم بجز رفتن نبود زود رفـتـم تا که زود آیـد امـام مـنـتـقـم نیـتی دیگر به غیر از یار او بودن نبود
: امتیاز
|
شهادت امام جواد علیهالسلام
سر را زِ خاکِ حُجـره اگر بَر نداشتی تو رو به قبله بودی و خواهر نداشتی خواهر نداشتی که اگر بود میشکست وقـتی که بـال میزدی و پَـر نـداشـتی وقتی که زهَر بر جگرَت چَنگ میکشید جُـز یـا حـسـین نـالـۀ دیگـر نـداشـتـی شُکـرِ خـدا که پـیـرهـنـی بود بـر تنت یـا زیـرِ نـیـزههـا تنِ بـیسـر نـداشـتی شُکرِ خدا که لحـظۀ از هوش رفـتـنت خـواهـر نـداشتی، غـمِ معـجـر نداشتی
: امتیاز
|
شهادت امام جواد علیهالسلام
قــاتــلـت آشــنــاسـت واویـــلا هـمـسـرت بـیوفـاست واویـلا بـدنـت تـیـر مـیکـشـد، یـعـنـی مرگ بهـرت شـفـاست واویلا مـثـل زهـرا به خـاک افـتـادی در دلـت غـم به پـاست واویلا فـــاطــمـه آمـده بــه بــالـیـنـت حـال وقـت عــزاسـت واویـلا این شب آخـری به یـاد حـسین حـجـرهات کـربـلاست واویـلا تــشـنـۀ آب هـسـتـی ای مــولا این اشـاره بـه جـاست واویـلا تـشـنـهای که جـدا شـده سر او گـل خـیـر الــنـسـاسـت واویـلا روی خاک است با تنی عریان کــفــنـش بــوریـاسـت واویـلا بدنش زیر دست و پا و، سرش بـه روی نـیـزههـاست واویـلا گـریـههای حـزین یک خواهر از چه رو بـیصداست واویلا نــغـــمــۀ یـــا بُـــنــیَّ مـیآیــد ایـن صــدا آشـنـاسـت واویــلا چـه قـدَر تــیــر در بــدن دارد به تـنـش کهـنه پـیـروهن دارد
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام جواد علیهالسلام
مـائـیـم در پـنـاه تو یا حـضرت جـواد محـتاج یک نگاه تو یا حضرت جواد مـا زنـده از عـطـای جـواد الائـمـهایـم یک عـمـر خـاک پـای جـواد الائمهایم هر کس که خاک پای تو شد سرفراز شد از مـنّـت عـطـای هـمـه بـینـیـاز شـد بر این دل شکستهام ای جان نگاه کن مـائـیم و این زمـانـۀ بـحـران نگاه کن ای در شـکـوه نـام تـو درمـان دردهـا سـر میرسد کـنـار تو کـتـمـان دردها دست جواد خـسـتۀ بـخـشـش نمیشود وقت عـطا مـعـطل خـواهش نمیشود وقتی که غم به شانه سرازیر میشود حتی جوان ز زندگیاش سیر میشود
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام جواد علیهالسلام
مـن مُـریـدم مـراد مـیخـواهـم وصل خـیـرالـعـبـاد میخواهم یــا جــواد الائــمــه ادرکــنــی خاک ابنالرضاست در گِل من مهر او روز حشر، حاصل من یــا جــواد الائــمــه ادرکــنــی روسـیـاهــم سـفـیـد شـد مـویـم گرد عـصیان نشـسته بر رویم یــا جــواد الائــمــه ادرکــنــی گـر چه یـا سـیـدی گـنـهـکـارم تو مرا یـار و من تو را عـارم یــا جــواد الائــمــه ادرکــنــی ای ولایـت تــمــام ایـــمـــانــم کـاظـمـیـن تــو قـبــلــۀ جــانـم یــا جــواد الائــمــه ادرکــنــی تـو جـوادی و من گـدای تـوأم مــور افـتـاده زیــر پـای تـوأم یــا جــواد الائــمــه ادرکــنــی تو که بر ثـامنالحُـجـج پسری نـور چـشـمی و پارۀ جـگـری یــا جــواد الائــمــه ادرکــنــی یـار زد هـمچـو مـار بر جانت کُشت اما غـریب و عـطـشانت یــا جــواد الائــمــه ادرکــنــی مـادرت پـشـت آن درِ بــسـتـه دیده گریان و سیـنـه بـشکـسته یــا جــواد الائــمــه ادرکــنــی با هـمـه لطف و مـهـربـانی تو قـاتـلـت گـشـت یـار جـانـی تو یــا جــواد الائــمــه ادرکــنــی ای به دامـان مـهـر تـو دسـتـم من که از کـوثـر شـمـا مـسـتم یــا جــواد الائــمــه ادرکــنــی
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امام جواد علیهالسلام
کـریم اگـر که نبـاشد گـدا عـزا دارد جـواد آنکه سخـا و بـسی عـطا دارد فـدای تو شوم ای رحـمت خـداوندی گـدای درگهـت از جـود تو بقـا دارد چه کردهای! که شدی تو جواد آل الله خوش آنکه دل به ولای تو مبتلا دارد مدد رسان تو بر این بینوای دلخسته که در میان دو عالم فقط تو را دارد نشسته پشت درت این گره به کار آقا امـید یک نظـر از جـانب شـما دارد تو منشاء همه حُسنی و معدن فضلی یـگـانـهای و خـدا مـثل تو کجـا دارد ز وسعت کرمت عاقـلان ز پا ماندند کـدام؟ فـاضل دنیا چـنـین سخـا دارد صفای بارگهت دلپذیر و بیوصف ست شمـیم و عطر خوش جنّت الولا دارد کـسی که زائـر قـبـر تو میشـود آقا مـقـام و جـایگـهی همچو اولـیا دارد پس از زیارتتان یک حلاوتی دلچسب زیـارت نجـف و شهـر کـربـلا دارد جوادی و همه مهمان سفرهات هستند سخـاوت از نـمک دست تو بها دارد کبوتر غزلم پَر برای روضه گرفت میان روضـۀ تو عـاشـقـت نـوا دارد به یـاد غـربت تو دل غـمین شده آقا ز کـثـرت محنت چشم من بکـا دارد خـزان فـتاده میان بهـار سر سبـزت ملک به روی لبـش وامصیـبـتا دارد مگر چه داده به تو آن ضعیفۀ بیدین که سرو قامت تو خـم گرفته تا دارد مگر کسی که سراپا جمال خوبیهاست جواب خوبی آن در عوض جفا دارد فضای مقتل تان میبرد قرار از دل شهـادتت در و دنـیایی از چرا؟ دارد
: امتیاز
|
زبانحال امام جواد علیهالسلام قبل از شهادت
بیمهـریاش کـاشانه را دلگـیـر کرده غـم را مـیـان سـیـنـهام تـکـثـیـر کرده غـربت میان شـهر، جـای خود بـمانـد غربت در این خانه دلـم را پـیر کرده خـیلی بـرای قـتل من زحـمت کـشیـده خـیـلـی بـرای کُـشـتـنـم تـدبـیـر کـرده با تـیغ، نه، اما به من زهـری که داده کـار هـزاران ضربـۀ شـمـشیـر کـرده مـثـل امـام مـجـتـبـی چـیـزی نـگـفـتـم پـاره جگر این زهـر را تـفسـیر کرده سر روی پای خواهری باشد چه خوب است خـواهـر نـدارم تا بـگـویـم دیـر کـرده حرف از عطش شد یاد جدّم میکنم باز داغـش دل و جـان مرا تـسخـیر کرده بـسـتـنـد، تـنـهـا آب را بـر روی جـدّم آبی که گرگ تـشنه را هم سیـر کرده یــاد وداع عــمــهام از قــتــلـگــاهـش این لحـظـهها فکـر مرا درگـیـر کرده زینب مدینه خواب هجران دیده و شمر در کـربلا این خـواب را تعـبیر کرده عمّه برادر را اگر نشناخت حق داشت وقتی که هر عـضو تنش تغـییر کرده
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام جواد علیهالسلام
تو جـوادی، هـمۀ خلـق گـدایان تـوأنـد بس که آوازۀ تو در هـمه جا پـیچـیـده خواستم در بزنم در به روی من وا شد جـودِ تو کـار گـدایـی مـرا آسـان کرد هـیچ جـا رو نـزدم غـیرِ درِ خـانـۀ تو من به دستان پُر از جود تو عادت کردم دل من تنگ شده باز حـرم میخـواهم کـاظمـینی بده و دست گـدا را پُـر کن باز کن بابِ مرادی به روی نوکر خود تا بـیایم وسط صحن تو هق هق بکـنم تشنه بودی و کسی آب به دست تو نداد حال تو لحظه به لحظه بد و بدتر میشد یک نفر خواهش چشمان تو را ریخت زمین لب تو خشک، ولی خاک زمین تر میشد روضۀ تشنگیات قلب مرا پرپر کرد با همین بال شکسته بروم کرب و بلا عـطشت ارثـیۀ جدّ غـریبت شده است پس نفسهای دمِ آخر تو روضۀ اوست وای از آن لحظه که گودال عطشناک شد و خون جدت به زمین ریخت و سیراب شد و داغ او شعله شد و زد به دل خورشید و همه جا را ز غمش کورهای از آتش کرد
: امتیاز
|
شهادت امام جواد علیهالسلام
پیکرت از تیر و از سرنیزه مالامال نیست خنجری دیگر برایت در پر یک شال نیست گرچه از زهر ستم از درد می پیچی به خود جسم تو دیگر خدا را شکر در گودال نیست حیف ام الفضل داری، بیابالفـضلی، ولی موقع تشییع دیگر خواهرت بدحال نیست سوختی از زهر کین، اما خدا را شکر که زیر نعل هیچ اسبی پیکرت پامال نیست زیر نعل هیچ اسبی نیستی، با این حساب موقع تقطیع جسمت لشکری خوشحال نیست سٙم به تو داده ولیکن بیخیال جسم توست روی سینه قـاتل تو این قـٙدٙر فعال نیست خانهات اما خدا را شکر در آرامش است پیش نامردان به پای دخترت خلخال نیست زیـنـبـی دیگـر نـداری و نـمیبـیـنـد دگر هی سرت در تشت و بر نیزه زبانم لال نیست وزن نعـل اسب از بال کـبـوتر بیش بود ذوالجناحت هم کنار خیمه خونین بال نیست
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امام جواد علیهالسلام
ای حجرهات غریب ترین جای این جهان در قتلگاهت، آه، کسی نیست روضه خوان جز مادری جوان که ز جان آه میکشد هنگام دست و پا زدنت با قـدی کـمان بغـداد شد مدیـنـه و مـردی که باز هم در خـانهاش ز کـینۀ هـمخانه داد جان جعده است ام فضل و تو هم مجتبی ولی آن پست تر از این و تو مظلوم تر از آن آه از تـنـی که زیـر شـررهای آفـتـاب پوشیـده بود پیکـرش از نیـزه و سنان
: امتیاز
|